عزتنفس و اعتمادبهنفس دو واژهای هستند که گاهی اوقات از نظر معنایی یکسان در نظر میآیند؛ اما در حقیقت تفاوت گستردهای با یکدیگر دارند. عزتنفس عبارت است از دوست داشتن خود، اعتماد به خود اما اعتمادبهنفس یعنی جرات و جسارت عملکردن. حال با چند مثال این دو مفهوم را شفافتر توضیح میدهیم:
مثال برای عزتنفس
من به خودم احترام میگذارم. همیشه لباسهای پاکیزه به تن کرده و تمام تلاش خود را به کار میبندم تا از سلامتی خود مراقبت کنم. پس من یک انسان دارای عزتنفس هستم.
مثال اعتمادبهنفس
من میتوانم در درس ریاضی بهترین نتیجه را بگیرم. همیشه سر کلاس درس داوطلب میشوم تا به سؤالات معلم پاسخ دهم.
توجه داشته باشید که این احترام گذاشتن به خود و دوست داشتن خود، به مفهوم بیاحترامی به دیگران و خودبزرگبینی نیست. بلکه من همینی که هستم را دوست دارم و هر روز تلاش میکنم انسان بهتری شوم. حال که با این دو مثال دید شما نسبت به تعریف دقیق این دو اصطلاح شفافتر شده است به سراغ توضیحات بیشتر میرویم. از اینکه با مدرسه گلهای فاطمیه همراه هستید از شما سپاسگزاریم.
نقطه مشترک عزتنفس و اعتمادبهنفس
از تفاوت این دو مفهوم گفتیم، حال وقت آن است که در مورد شباهت این دو نیز صحبت کنیم. مهمترین نکته در مورد عزتنفس و اعتماد بنفس این است که هر دو مکمل یکدیگر هستند. شخصی که خودش را دوست ندارد، سخت میتواند به خود اعتماد کرده و وارد مرحلهی عمل شود. نقطهی مشترک دیگر آن است که: هر دو این مفاهیم اکتسابی هستند. یعنی اینکه هیچ فردی از بدو تولد آنها را در وجود خود ندارد. رفتهرفته در محیط خانه، مدرسه و سپس اجتماع با آموزش صحیح، تمرین و کسب تجربه به این دو مهم دست پیدا میکند.
نکات مهم برای پرورش فرزند عزتمند و با اعتمادبهنفس
در این بخش قصد داریم چند راهکار برای پرورش کودکان با عزتنفس و اعتمادبهنفس بالا خدمت شما همراهان گرامی ارائه کنیم. راهکارهایی که برای شما عزیزان در نظر گرفتهایم، همگی در مدرسه دخترانهی گلهای فاطمیه نیز رواج داشته و اجرا میشوند تا مکملی بر تربیت والدین گرامی شوند.
رفتار صحیح با شکست خوردن فرزندان
وقتی به هنگام احساس شکست کودکتان، بهجای او ناراحت شده و بهجای او تلاش میکنید و بهاصطلاح نمیگذارید قند در دل فرزندتان آب بشود، به او اجازه و فرصت "تفکر" ، "اندیشیدن و "حل مسئله" را نمیدهید.
حتی اگر کودکتان احساس میکند که شکست حق او نبوده، اجازه دهید که خودش قدم بردارد و غیرمستقیم از او حمایت کنید. با حمایت سریع و زودهنگام از فرزندانتان دچار قضاوت نادرست شده و ناخودآگاه به فرزندان نیز قضاوت کردن را میآموزید.
چالش سازی
با قراردادن کودکان در چالش تفکر و دادن مسئولیتهایی که از عهدهی آنها بر میآیند به او بیاموزید که برای هر مشکل و ناراحتی راهحلی وجود دارد. به او یادآوری کنید که باید چالش ایجاد شده را حل کند. اگر تلاش کرد از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند به او بگویید که این مسئله راهحل دارد و هرگز شانه خالیکردن و فرار راهحل آن نیست. توجه داشته باشید که برای چالشهای اولیه خیلی سخت نگیرید. به ناگهان کودک را با چالش تنها نگذارید و هرگز اجازه ندهید حس خلا و تنهایی به او دست دهد. تنها از او بخواهید که مسئله را حل کند و در صورت نیاز او را غیرمستقیم راهنمایی کنید.
به او بیاموزیم که شکست بخشی از زندگی است و باعث میشود تلاش بیشتر و انگیزه ی بیشتری برای زندگیکردن داشته باشیم. زندگی بدون شکست معنا ندارد و از دل شکستها است که پیروزی حاصل میشود. هر شکست تجربهای است برای شروع دوباره تا رسیدن به موفقیت، به این شرط که از شکست درس بگیریم.
با برداشتن همه ی موانع از سر راه کودک و انجام تمامی کارهایی که او خود قادر به انجام آنها هست، نهتنها مسیر را برای او هموار نمیکند، بلکه به او میآموزید که تو بهتنهایی قادر به انجام هیچ کاری نیستی و در نبود والدینت ناتوان هستی. به همین شکل زمانی که کودک وارد سن نوجوانی و جوانی میشود در مواجهه با شرایط متفاوت زندگی ضعیف عمل کرده و متحمل آسیبهای فراوان میشود.
بگذاریم کودکانمان حل مسئله را از کودکی بیاموزند، حتی اگر آن مسئله سخت و تلخ به نظر میرسد و اجازه بدهیم آنها باتکیهبر تواناییهای خودشان به پیروزی برسند و لذت پیروزی بعد از تلاش بسیار، را بچشند. میتوانید بهعنوان پدر و یا مادر راه را در قالب پیشنهادهای به کودک خود نشان دهید. اگر کودک را از ابتدا تا انتهای مسیر همراهی کنید، فرصت کسب تجربههای ارزشمند زندگی را از او میگیرید.
این لذت را از کودکانمان نگیریم و آنها را موجوداتی ناتوان و وابسته تربیت نکنیم.
مقایسه ممنوع
بعضي از والدين براي اينكه كودكشان انگیزهای براي تغيير كردن داشته باشد و بخواهد كه رفتارش را تغيير بدهد، او را با ساير هم سن و سالهایش يا خواهر و برادرهايش مقايسه میکنند. مثلاً مادري كه به دخترش میگوید: نگاه كن سارا چه دختر آرام و ساکتی، نشسته با عروسكا بازي مي كنه، ياد بگير. يا پدري كه میگوید: برادرت هم سن تو كه بود صبحها بدون چك و چونه رختخوابش رو جمع میکرد، چي ميشه تو هم مثل اون باشي؟
چرا مقایسه ممنوع شده است؟
مقایسه کردن برای روان انسانها در تمامی سنین بهخصوص کودکان سم است و باعث ریزش عزتنفس و اعتمادبهنفس کودک میشود و بین والدی که کودک را مقایسه میکند و کودک مقایسه شونده شکاف عمیق عاطفی ایجاد و حسادت کودک تحریک شده و او در مقابل فردی که با او مقایسه شده احساس حقارت و کوچکی میکند. در برخی موارد چنان حس حقارت عمیق است که به نفرت بدل شده، کودک سعی میکند از فرد مقابل انتقام بگیرد و با رفتارهای پرخاشگرانه، فریب و تقلب رقیب خود را از میدان به در و خود در جایگاه بهترین قرار گیرد.
كودك ما براي "خوب رفتار كردن" نياز به اعتمادبهنفس دارد و با مقايسه كردن فقط اين اعتمادبهنفس را از او میگیریم و تغييري که انتظارش را داریم هم صورت نمیگیرد. شخصی که اعتمادبهنفس نداشته باشد، عزتنفس نیز ندارد، در نتیجه نه میتواند خود را دوست داشته باشد نه دیگران را و نه اینکه جرات عمل پیدا میکند. پس بیاییم آیندهی کودکان را با مقایسه کردن سخت نکنیم.